اسنااسنا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

دختر نازم

یه اتفاق...

1391/8/10 16:33
نویسنده : مامان اسنا
336 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر گلم اسنا جون

عزیزم روز پنجشنبه شما با اتنا ودوستات فاطمه و ملینادر حال بازی کردن بودی که صدای گریه کردن شما به گوشم رسید من که تو آشپز خونه مشغول مرتب کردن بودم با صدای گریه شما سریع خودمو به اتاق خوابتون رسوندم دیدم شما تو کمد بودی ودوستت داشت درو حول میداد که در بسته شه وقتی شما رو بغلم کردم دیدم انگشتای پات کبود شده بود حسابی گریه میکردی وملینا وقتی شما رو این حالتی دید شروع کرد به گریه کردن قربونت برم شما با اون همه درد ی که د اشتی به دوستت میگفتی گریه نکن.

شب عید قربان منو بابا باشما رفتیم دکتر واسه عکس گرفتن پات وقتی عکس گرفتن گفتن که ٣تا از انگشتای پای چپتون شکسته  حسابی اعصابمون خرد شد میخواستیم پاتو گچ بگیریم گفتن بخاطر عید قربان تعطیله فردا بیایین .فرداشم که قبل از اینکه گوسفندو قربانی کنیم رفتیم بیمارستان پرستارا گفتن بستریت کنیم ولی ما قبول نکردیم چند تا از بیمارستاناخصوصی رفتیم همه جاتعطیل بودنا امید اومدیم خونه . که دایی علی خبر داد که یکی از دوستاش کارمند بیمارستان بهش گفته که پای شما رو گچ میگیره خدا رو شکر که بخیر گذشت عاقبت شیطنتت پا شکستنت بود.

عکس اسناجون در حال تاب خوردن با پای شکسته

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر نازم می باشد